سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زراعت و اصلاح نباتات


زراعت و اصلاح نباتات

الهه
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته زراعت و اصلاح نباتات هستم امیدوارم از سایت من خوشتان بیاید هر چند شاید دارای نقص های باشد ولی با نظر دادن شما امیدوارم بتوانم این نقص را اصلاح کنم دو چیز را هرگز فراموش نکن : 1) خدا را 2) مر گ را دوچیز راهمواره فراموش کن : 1) کسی به تو بدی کرد 2) به کسی خوبی کردی
وضعیت من در یاهـو

73تعداد بازدید روزانه

در واقع، هر چه که درباره 500 سال گذشته می­اندیشیم، می­بینیم که آزادی بیش از حد برای انسان به وجود آمده است. ما داریم آخرین وزنه­ای که ما را روی زمین نگه می­دارد برمی­چینیم و هرگاه که این وزنه هم برچیده شود، ما به گونه­ای صامت، در خلأ بی­معنایی شناور خواهیم شد.

هرگاه شما کد خریداری شده خود را که با تراوشش موجب تغییر فرد می­شود، درون هسته یکی از میلیون­ها سلول جنین خود قرار دهید، با این اقدام، برای نوزاد خود چه کرده­اید. شما آخرین شانس ممکن از درک زندگی را از وی ربوده­اید. می­گویید که او در سن 16 سالگی خودش را به طرز غریبی خوشحال می­بیند. آیا او شاد خواهد شد؟ احتمالاً کودکی را می­بینید که ابتدائاً مهر می­روزد. اما وقتی که وی آشیان کوچکی از سلول­ها بوده، یک چیز تولید شده یک شرکت را در درونش قرار داده­اند، یک کروموزوم مصنوعی؛ او اکنون تبدیل به یک فرد شده است، فردی که سروتونین بیشتری تولید می­کند؟ فکر نکنید که او متحیر نخواهد شد: روح حساس یک شانزده ساله از هر چیزی می­پرسد. اما، شما بر «هوش وی افزوده­اید» و شاید به همین دلیل، وی سؤالات خیلی سختی را بپرسد. اما وی حتی نمی­تواند مطمئن باشد که این سؤالات متعلق به خود او است.

در اینجا جرج استاک، از طرفداران جدی این نوع مهندسی، توضیح می­دهد که این علم چگونه عمل می­کند: «مردم مایلند به فرزندانشان آن دسته از مهارت­ها و خصایص را یاد دهند که با مذاق و سبک زندگی خودشان همخوانی داشته باشد. یک انسان خوش­بین ممکن است نسبت به خوش­بینی خودش احساس خیلی خوبی داشته باشد و برای فرزندش آن را بیشتر بخواهد. یک زن پیانو نواز. شاید موسیقی را آن چنان همگون با زندگی ببیند که بخواهد دخترش استعدادی بیشتر از او در این زمینه داشته باشد. یک فرد دین­دار ممکن است بخواهد فرزندش را حتی بیشتر از خودش مذهبی و مقاوم در مقابل هوای نفس ببیند». به عبارت دیگر، افراد با ترتیبی که ایجاد می­کنند، شیوه­های مختلفی را علیه تفاوت­ها اتخاذ می­کنند و برای زندگی خود بستری را خلق می­کنند (مثل خوش­بینی، دین­داری و هنرمندی). والدین نیز می­توانند این تغییرات را ایجاد کنند. در نتیجه، فرزند کشیش ممکن است حتی دین­دارتر از خودش بشود. اما اگر بعدها، این فرزند به خود توجه کند، آیا از خود نمی­پرسد که دین­داری او شستشوی کامل مغزی است و یا معنی دیگری هم می­دهد. ممکن است ژن پیوندی آن­قدر مؤثر باشد که وی تبدیل به یک راهب زاهد شود و در دل بیابان سکنی گزیند، ولی اگر چنان سؤالی را نکند، ایمانش تماماً بی­معنی می­شود، بی­معنی­تر از جدّ دوران قرون وسطایی­اش که این ایمان را از طریق تولد به ارث برده بود. لذا او یک «روبات» با تمام معنی و مقصودی که از آن متصور است، خواهد بود. دختر پیانو نواز چطور؟ یک پیانو نواز مثل هر فرد دیگر، محکوم به ایجاد بستر خاصی برای خودش است و این نامشخص است که موسیقی وی قبل از آنکه نواخته شود، آیا نتیجه مهارت و استعداد خودش است و یا پروتئین­های کاتالوگ هستند که انگشتانش را این­چنین به چالاکی به حرکت در می­آورند . چنین موسیقی­ای در ذات خودش موسیقی نیست؛ چرا که این مفهوم موجود در ذهنیت مادرش بوده است که باعث ایجاد و رغبت و تمایل در وی سپس تلاش برای این کار شده است. اگر این مادر آن­ها را به درون سلول ­های دخترش تزریق کند، در این صورت وی برای همیشه این شانس را از دخترش گرفته است که بستر و زمینه صحیح موسیقی خاص خودش را به وجود بیاورد، یا دست به انتخاب دیگری بزند؛ اقدامی که باعث می­شود، زندگی وی معنی پیدا کند.

دویدن یکی از زمینه­ها و بستری است که من آن را برای خودم خلق کرده­ام؛ یکی از چیزهایی است که زندگی­ام را سامان می­بخشد و آن را پر از استعاره و معنی می­کند. اگر والدین من به طریقی بدنم را تغییر می­دادند، به گونه­ای که می­توانستم سریع­تر بدوم، در این صورت، همان­طور که گفتم، این حقیقت، آن معنی را که من از دویدن داشتم دگرگون می­کرد. از نگاه من، منظور از دویدن، پیمودن هر چه سریع­تر زمین نیست؛ برای این کار می­توان از موتور سیکلت استفاده کنم. منظور این است که در پی خروج از آن محدودیت­هایی باشم که برایم وجود دارد. توجهم را متمرکز کنم، خودم را کشف کنم. اما اگر بدنم تغییر یافته باشد، بسیار سخت است. اگر ذهنم به گونه­ای مهندسی شده باشد که مرا وادارد تا سختی و زجر دویدن را (به راحتی) از سر بگذرانم و یا اصلاً بدان توجهی نکنم، در این صورت، آن منظور و مقصود از دویدن حقیقتاً محو می­شود. دیگر تلاش «من» جهت ایجاد برخی زمینه­ها برای خودم، عبث و بیهوده است.

هنگامی که زمان آن فرا رسد که به بیمارستان (دارای بانک ژن) بروم و برای فرزند (آینده) خودم بخواهم برنامه بریزم، چگونه می­توانم به چرایی انتخابی که می­کنم پی ببرم؟

به گفته ریچارد هایز یکی از مبارزان برجسته علیه دستکاری جرم لاین: «فرض کنید که شما توسط والدینتان به گونه­ای مهندسی ژنتیک شده­اید که به زعم آن­ها، توانایی استدلال و برخی دیگر از مهارت­های مربوط به دانش، در شما ارتقا یابد، در این صورت، شما چطور می­توانید ارزیابی کنید که آنچه نسبت به شما صورت گرفته، خوب است یا بد؟ شما چگونه می­توانید تفکراتی را که حاصل مهندسی ژنتیک «نیستند‌»، در ذهن خود مجسم کنید؟»
به عبارت دیگر، اگر شما چنین برنامه­ریزی کرده­اید که فرزندتان تا در جایی تبدیل به یک ماشین خودکار شود و تنها برخی از کارها را از او بخواهید، در این حالت، در واقع شما در زمین تخم می­کارید تا اختلال اعصاب و عدم اعتماد به نفس را درو کنید و این برای ما به وضوح قابل تصور است. اگر «کیستم؟» یک سؤال جوهری است، این تضمین شده است که آن­ها هرگز نخواهند توانست پاسخی عملی بدان بدهند.


ارسال شده در توسط الهه
سفارش تبلیغ



">ا